طوفان اشک
طوفان اشک
آه در چشمان من طوفان اشک آمـــد باز
آه در دامان من طوفان ننگ آمـــــــــد باز
رنگ بدنامی سرخ ازدامان خود کردیـم دور
آه که این رنگ سرخ با نام پاک آمـــــد باز
میهن ام از دست او آسودگی یکدم نــد یــد
این دشمن دیرینه در نام دوست آمد بــــــــاز
دست از خون پاک نوجوان ناشسته ایــــم
آه که هنگام قتل کودکان امد بـــــــــــــــــاز
ای مهیا دست از دامان من بردارو بــــــــس
از دست احسان تو خون بر چشمان آمد بـــاز
<< Home